تاریخ : چهارشنبه، 27 مرداد 1389
نظام اجباری (2)
نظام اجباری (2)
نظام اجباری (2)
نویسنده:یحیی آریا بخشایش
اصفهان و شیراز
اجرای قانون اجباری در مناطق مختلف کشور عکسالعملهای گوناگونی ایجاد کرد که بیشترین، مؤثرترین و شدیدترین آنها را مردم شهرهای اصفهان و شیراز از خود نشان دادند.چون قوای نظامیاین دو شهر بر اساس تقسیمات ارتش ایران در آن سالها جزو لشکر چهارم جنوب دستهبندی شده بود، بالطبع اجرای قانون نظام اجباری در آن شهرها هم بر عهده لشکر جنوب بوده، فرماندهی واحدی بر امور و چگونگی آن نظارت و ریاست مینمود.از این رو گزارشهای تهیه شده که وقایع و مسائل سربازگیری در آن دو شهر را به تصویر میکشانند، جدا از هم نیست و نمیتوان آنها را تقسیمبندی جداگانهای تشریح کرد.پرهیجانترین مقاومت در برابر قانون نظام اجباری که بهانهای برای مبارزه با آغاز برنامههای سلطهجویانه رضا پهلوی به شمار میرفت،در اصفهان و از سوی رهبران مذهبی صورت پذیرفت.آیتالله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی سردمدار این مقاومت است که با درک درست و به جا از زمان و اندیشه و رفتار دیکتاتورمنشانه رضا پهلوی قانون نظام اجباری را دستاویز مبارزات خود و هوادارانش قرار داده، مردم را برای مخالفت با آن به شور و هیجان درآورد.گذشته از این، مردم نقاط مختلف ولایات اصفهان و فارس را به ایستادگی فراخواند و خود به همراه چند تن از علما و گروههای مردمیبه قم مهاجرت کرد تا بدین وسیله مردم دیگر شهرهای کشور را هم در این مقاومت همراه و همگام سازد.و چنین نیز شد؛ عدهای از علمای چند شهر دیگر هم به همراه افرادی که با سیاستهای رضاشاه مخالفت داشتند راه قم را در پیش گرفتند و بدانان پیوستند.
در این مقال جای پرداختن به چگونگی اعتراضات و مخالفتهای آقانورالله نجفی و مهاجرت او به قم و سرانجام و نتایج آن نیست؛ چه، موضوعی که در این جا دنبال میشود با آنچه به رهبری وی در اصفهان و قم روی داد متفاوت است.از این رو برای خوانندگان و علاقهمندان بدین موضوع شایسته و لازم است کتابها و مقالههایی را مورد مداقه و مطالعه قرار دهند که منحصراً به مبارزات و اقدامات آقانورالله در آن سالها پرداخته، گاه با عناوینی چون قیام اصفهان یا آقانورالله نجفی اصفهانی، مباحث تازه و درخور تعمقی را در تاریخ معاصر کشورمان پیش کشیدهاند.(19)
طبق گزارشی که فرجالله آقاولی (رئیس اداره نظام اجباری)در 9 مهر 1306 تهیه کرده، نخستین مخالفتها در اصفهان، آن هم از سوی زنان و به دنبال انتشار اعلان اسامیمشمولان نظام اجباری بروز یافت.دستههای کوچک زنان اصفهانی برای اجتماع در بعضی مساجد شهر جمع شدند که مأموران بلافاصله آنها را متفرق ساختند.اما یک عده 200 نفری هم به سمت قونسولگری روسیه در آن شهر رفتند که باز با مقابله و ممانعت نیروی پلیس روبرو شد.آنان وقتی که چنین دیدند راه بازار را در پیش گرفتند.آقاولی از وقایع و اوضاع اصفهان گزارش نسبتاً کاملی تهیه و به مرکز ارسال میکند که علاوه بر تشریح اقدامات انجام شده، مسئولان نظام اجباری را از عمق مقاومت مردم آگاه ساخته بدانان هشدار میدهد که با این مخالفتها که در مقابل یک اعلاننامه نشان داده میشود باید قوای بیشتری برای اجرای آن قانون آماده عملیات باشند.
مقام محترم کفالت ارکان حرب کل قشون...در تعقیب نمره 101 بازارها به کلی بسته شده.یک دسته که مقدم بر عملیات بودند تحت استنطاق هستند.مجدداً یک عده مرد و زن به طرف قونسولگری روس برای تحصن رفتند.چند نفر نظامیو پلیس را با سنگ مجروح [ساختند]ولی بر اثر مساعی مأمورین متفرق شدند.حالا که هفت روز به افتتاح مجلس سربازگیری باقی است این عملیات میشود درموقع افتتاح وشروع به کار معلوم نیست چه عملیات در نظر داشته باشند.چون متنفذین معمم تحریک شدهاند پیشبینی میشود از دهات هم کمک بخواهند.مستدعی است مراتب را به عرض خاکپای جهان مطاع همایونی ارواحنا فداه برسانید که با وجود جدیتی که حکومت و مأمورین در رفع غائله دارند در صورت تصویب اراده مبارک همایونی نظر به آشنایی که آقای امیر لشکر و رئیس ارکان حرب لشکر جنوب به وضعیات اصفهان دارند یکی از آقایان فوق تشریف بیاورند تا برای رفع این جنجال محرکین هر کس هست گفته شده ویک سره به این وضعیت بینظمیاصفهان خاتمه دهند .مراتب راپرتاً معروض [شد.انجام اقدامات بعدی]موکول به امر مبارک جهان مطاع همایونی خواهد بود.نمره 102 ساعت 5 بعدازظهر 9 مهرماه.رئیس اداره نظام اجباری سرتیپ فرجالله.
همین وقایع را بار دیگر امیر لشکر جنوب، محمود آیرم، (20)عصر همان روز در تلگرافی جداگانه یادآور شده، ضمن تکرار برخی از مندرجات نامه فوق افزود که قنسول روس در اصفهان طبق دستورات قبلی که زنها خیال اغتشاش دارند درهای قنسولخانه را بسته، از ورود آنان به داخل جلوگیری به عمل آوردند.او در این تلگراف به مضروب شدن چند نفر صاحب منصب نظمیه هم اشاره کرده، نوشته است:«جمعیت زنها در بازار افزوده شده فعلاً یک گروهان پیاده و یک مسلسل از سربازخانه به شهر آورده شده و به فرمانده ساخلوی هم دستور داده شد که با توافق نظر حکومت از تحریکات و اقدامات معموله جلوگیری نمایند.متمنی است مراتب را از شرف عرض خاکپای مبارک همایونی ارواحنا فداه گذرانده اوامر مطاعه صادر و در صورت لزوم اجازه فرمایند حکومت نظامیبرقرار [گردد]و جداً از این حرکات جلوگیری [به عمل آمده]و به غائله خاتمه داده شود. ساعت [خالی]عصر 7/9[1306]نمره 1503 امیر لشکر جنوب محمود آیرم.»
وقوع این نوع رخدادها در اصفهان که احتمال میرفت تا موقع اقدام به سربازگیری روز به روز شدت بیشتری یابد و اوضاع آن نواحی را به بحران یا اقدام عملی بر ضد حکومت و قانون مزبور بکشد، ارکان حرب کل کشور را بر آن داشت که ضمن مطلع ساختن رضا پهلوی، سرلشکر آیرم را طبق دستور وی مأمور کند که شخصاً به اصفهان رفته «اقدامات جدی و مؤثری برای جلوگیری از هرگونه پیش آمد سوء»انجام دهد و محرکین آن را تعقیب کند.در پایان هم یادآور شد که «اگر استقرار حکومت نظامیرا لازم میشمارند ممکن است برقرار شود.»(21)موضوع مأموریت رئیس لشکر جنوب کشور برای اعزام به اصفهان به وسیله تلگراف دیگری به اطلاع رئیس اداره نظام اجباری اصفهان رسید تا او نیز علاوهبر اینکه از پشتیبانی مرکز دلآسوده و بدان امیدوار باشد، از پیگیری امور مربوط به اجرای قانون دست نکشد و با برخورداری از حمایتهای همه جانبه دولت وظایف محوله را انجام دهد. (22)در همین مورد کفیل ارکان حرب کل قشون در تلگرامیدستور رضاپهلوی را به اطلاع رئیس اداره نظام اجباری اصفهان رساند که «عملیات مجلس سربازگیری [ناخوانا]با کمال جدیت تعقیب و قانون مجرا گردد.»در پی همین دستور، آیرم در12مهرماه 1306وارد شهر اصفهان شد.او پس از بررسی اوضاع، با آیتالله ملاحسین فشارکی و سایر روحانیون به گفتگو نشست. زمینه مذاکرات آنان عدم اجرا یا تمهیل و دیگر موضوعات مربوط به اجرای قانون نظام اجباری بود که آیرم در مقابل گفتههای آنان مقاومت نمود و از دستوراتی که در اجرای این قانون از تهران دریافت کرده بود کوتاه نیامد.در اسناد موجود اگر چه به صراحت مورد اشاره قرار نگرفت اما همین اشاره حکایت از آن دارد که آیتالله فشارکی به همراه جمع دیگری از روحانیون و تجار اصفهان، مخالفان درجه اول برنامهها و اقدامات رضاپهلوی در آن خطه بودهاند که به درستی پیشبینی میکردند شاه با اجرای یکایک این نوع قوانین و نظامنامهها، راه را برای یک حکومت مستبدانه هموار میسازد و اجازه هرگونه انتقادومقاومت در برابر خواستههایش را از ملت میگیرد.آیتالله فشارکی که در مذاکره با امیر لشکر جنوب به بنبست رسیده، نتیجهای به دست نیاورده بود، چاره را در این دید که نمایندهای به تهران گسیل دارد و موضوع را از طریق مرکزپی بگیرد.در این روز گروهی از مردم اصفهان بار دیگر در مسجد جمع شدند که با دخالت مأموران دولتی پراکنده شدند.با وجود این مخالفتها، مجلس سربازگیری تشکیل شد و طبق سفارشها و دستورهای رضاشاه امور بدان پیگرفته شد.فرجالله آقاولی در تلگراف جداگانهای خبر داد که مجلس سربازگیری از نیمه مهر همان سال تشکیل شده، کار خود را آغاز کرده است او در این باره میگویدکه در مجلس یاد شده نزدیک دو ساعت برای اهالی شهر سخنرانی کرده، که به دنبال آن هم اوضاع شهر تغییر نموده، افراد قابل توجهی داوطلب همکاری با آن مجلس شدند.آقاولی ضمن اشاره به باز شدن چند مغازه در بازار، اقدام مأموران دولتی را که تکتک به سراغ مغازهداران رفته، از آنها میخواستند که مغازههایشان را باز کنند، غیر ضروری دانسته، پیشبینی کرده است که در چند روز آینده همه صاحبان دکانها به سرکار خود باز خواهند گشت و بازار نیز باز خواهد شد.(23)هر چند کفیل ارکان حرب کل قشون از جانب شاه بدو دستور داده بود که به تعطیلی بازار و تشبثات علما و تجار وقعی ننهاده جداً عمل سربازگیری را پیگیری کند.(24)او در تلگرام دیگری ضمن تأکید بر فعالیت مجلس سربازگیری در اصفهان، وضعیت شیراز را پیش کشیده که «بر اثر تحریک علما و تجار اصفهان» بازار آن بسته شده است.اما این گزارش نمیتواند بیان و منعکس کننده وضعیت واقعی شیراز در نیمه مهر ماه 1306 باشد.چرا که فرمانده لشکر جنوب، آیرم، در تلگرامیخطاب به کفیل ارکان حرب کل قشون نوشت که «اطلاعات واصله حاکی است که امروز عدهای از وجوه طبقات مختلفه در اداره ایالتی حاضر شده و مقصود ازتعطیلی بازار را الغای نظام اجباری و انتخاب پنج نفر از علمای طراز اول به نمایندگی دارالشوری اظهار»کردند.آیرم در پاسخ به خواسته علماء وتجار شیرازی نظر آنان را به این موضوع معطوف ساخت که «قانون نظام اجباری مصوبه مجلس واجرای آن حتمیو تشبث به این گونه موارد جز ندامت و خسارت نتیجه نخواهد داشت.»(25)با وجوداین مباحث، هنوز در شیراز مجلس سربازگیری تشکیل نشده بود.بنابراین آیرم ازسوی کفیل ارکان حرب کل قشون مورد مواخذه قرارگرفت که چرا درغیاب مجلس مزبور به این نوع اقدامات دست زده است.
خیلی فوری است امیرمحترم لشکر جنوب رمز نمره 534 از شرف عرض خاکپای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه گذشت.فرمودند در این موقع که هنوز در شیراز شروع...اجباری نشده مذاکره در اطراف این موضوع و استعلام از علت تعطیلی بازار از اهالی مورد ندارد.قدغن فرمائید وقعی به اقدام آنها در تعطیلی بازار نگذارید.البته در موقع اجرای قانون نظام اجباری هم [ناخوانا]بدون توجه و اعتنا به اظهارات و اقدامات آنها عملیات سربازگیری را شروع ودر صورت لزوم هر اقدامیهم لازم است حتی اعمال قوه قهریه در پیشرفت آن و جلوگیری از تشبثات اهالی معمول داشت.از طرف وکیل ارکان حرب کل قشون.
با وجود این مؤاخذه، مذاکره او با تجار و اصناف در دو جلسه دیگر ادامه یافت.هر دو جلسه مزبور در منزل حاج ملک از تجارشیراز برگزار شده به گفته آیرم در این جلسات بیشتر حاضران برای باز نمودن دکانهای خود ابراز تمایل کردند.ولی پس از آنکه از جلسه خارج شدند، از این اقدام منصرف شدند و از باز کردن بازار خوداری کردند.در همین باره یادآور شدکه «اخیراً در بین آنها شایع شده که بایستی همان رفتاری که در آذربایجان شده با آنها نیز بشود و چنانچه قبلاً معروض گردید به واسطه ارتباطات کتبی که به آنها رسیده امیدوار هستند که این قضیه در کلیه شهرها صورت گیرد.»(26)در این باره فرمانده لشکرجنوب گزارش کرده که وضعیت حاکم بر شهر آرام و عملی خلاف انتظام روی نداده است.اما بار دیگر با دستور کفیل ارکان حرب کل قشون مواجه گردید که بدو دستور داد: «قدغن فرمائید ازمذاکره با تجار و اهالی راجع به تعطیلی بازار و غیره خودداری و اقدامات آنها را با کمال بیاعتنایی و خونسردی تلقی نمائید.»(27)
آنچه در این میان اهمیت پیدا میکند تعطیلی بازار تهران مقارن با همین اوان است.به طوری که رئیس دفتر اردکان حرب کل در گزارشی پس از اشاره به تعطیلی بازارهای اصفهان و شیراز نوشته است در «طهران نیز از دیروز بازارها را تعطیل کردهاند و در اطراف نظام اجباری مذاکراتی جریان دارد.»(28)جالب اینجاست که بیشتر مواردی که از سوی مسئولان ذیربط در امور سربازگیری به منظور منعکس ساختن مشکلات پیش آمده و رفع موانع موجود و حل مخالفتهای اعلام شده ازسوی مردم و بازاریان انجام میگیرد با دستور صریح رضاشاه روبرو میشود و آنها را مخاطب قرار داده که به این عکسالعملها و تعطیلی بازارها توجهی نکنند:
خیلی فوری است
ریاست محترم ارکان حرب لشکر جنوب تعقیب جوابیه نمره 2670 مراتب از شرف عرض خاکپای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه گذشت.فرمودند اقدامات آن لشکر محترم در مذاکره با اهالی و تقاضای رفع تعطیلی باعث تشجیع آنها شده و در حقیقت مسئول واقعی این پیش آمد و ادامه آن، مأمورین لشکر هستند که بدون مراجعه به مرکز در این موضوع داخل مذاکره شده وطبعاً اهمیتی برای تعطیلی بازار و تشبثات اهالی قائل شدهاند.در صورتی که بایستی باکمال بیاعتنایی رفتار شده و در موقع اجرای قانون نظام اجباری هم که از حتمیات است هرگونه قوه که لازم باشد معمول گردد.نمره 2672 از طرف کفیل ارکان حرب کل قشون.
افزون براین به صراحت اعلام شد که مسئول حقیقی ادامه تعطیلی بازار شیراز مأمورین لشکر جنوب هستند که بدون در نظر گرفتن جوانب و پیش از شروع کار سربازگیری درباره موضوع به مذاکره پرداختهاند.رضاخان این اقدام آنان را موجب مهم جلوه شدن تعطیلی بازار دانسته، مردم را تشجیع میکند بر تصمیمیکه گرفتهاند پافشاری کنند و تعطیلی بازارها را ادامه دهند.با وجود این رئیس ارکان حرب لشکر جنوب مدعی شد که ابداً در مقابله با تعطیلی بازار شیراز دست به اقدامینزده است.چنانچه در راپرتهای مکرر تأکید کرد و طی تلگرافی که در جوابیه رئیس دفتر مخصوص شاه مخابره کرد، نوشت:«...ابداً به هیچ وجه منالوجوه اعتنا و توجهی از طرف قشونی نسبت به اقدام اهالی در تعطیلی عمومیبه عمل نیامده، بلکه بالعکس، عملیات آنها با نهایت بی وقعی تلقی گردیده و فقط برای جلوگیری از وقوع خلاف نظم مراقبت تامه آنهم بدون کوچکترین تظاهراتی معمول گردیده است.نهایت آنکه از طرف والی ایالت بر طبق تلگراف ریاست وزراء نصایحی شده که عجالتاً هم از طرف مشارالیه نیز متروک و به هیچ وجه اقدامیدر این زمینه نمیشود.فعلاً هم [خبر]تازه قابل عرض نیست و شهر در کمال سکونت و انتظام برقرار است. ساعت 6 عصر نمره 2616-7/22[1306]رئیس ارکان حرب لشکر جنوب سرتیپ محمد حسین امضاء.»
دقت در زمان مخابره تلگرامها و ارسال گزارشها و پیامهایی که میان دفتر مخصوص شاهنشاهی، دربار، ارکان حرب کل قشون کشور، لشکر جنوب، اداره نظام اجباری مرکز و دوائر تابعه آن در اصفهان و شیراز رد و بدل شده، و ادبیاتی که بر این مراسلات حاکم بوده به روشنی نشان میدهد که گذشته از پیگیری مداوم رضاخان در اجرای نظام اجباری و پافشاری شدید او بر سربازگیری، هیچ یک از مراکزاجرایی، از جانب خود استقلال رأی نداشته، حتی در برخی موارد نادر، از جمله همین موضوع مذاکره با عدهای از مخافلان و تجار در تعطیلی بازارها قدرت تصمیمگیری نداشتند و عدول کنندگان مورد مؤاخذه و عتاب قرار میگرفتند.از آنجا که در رژیم دیکتاتوری رضاشاه، فرماندهان لشکرها و سایر مقامات از خود ارادهای نداشتند و کوچکترین مسائل باید از طریق شاه حل و فصل میشد، سفر رضاشاه به مازندران موجب شد که مسئلهی سادهای مثل قرعهکشی مشمولان نیز تحتالشعاع این مسافرت قرار گیرد و فرمانده لشکر نتواند به تنهایی در این باب تصمیم بگیرد.پیش از مسافرت رضاشاه به مازندران اعلام شده بود که 16 آبان 1306 مراسم قرعهکشی آغاز و از میان مشمولان نظام اجباری افرادی به قید قرعه انتخاب شده، به خدمت سربازگیری اعزام خواهند گردید.اما در پی دستوری که کفیل ارکان حرب کل قشون صادر نمود، محمود آیرم استخراج قرعه را به بازگشت رضا پهلوی از سفر مازندران موکول کرد.(29)تعقیب غائبین و افرادی که بعد از قرعهکشی حاضر نمیشدند خود را به اداره نظام اجباری معرفی نمایند، از دیگر مواردی است که اداره مزبور با آن مواجه بود. تعداد غائبین در برخی مواقع قابل توجه و تا اندازهای بود که مردم میگفتند سربازگیری متوقف شده است.تعداد غائبین روز به روز افزایش مییافت.بنابراین اخگر، رئیس اداره نظام اجباری جنوب (اصفهان)، از رئیس اداره کل نظام اجباری خواست اجازه دهد «برای رفع این شایعات یکی یکی غائبین بعد از قرعه به ملایمت و مسالمت تعقیب شوند.»از گزارش دیگری که وی درباره اوضاع شهر تهیه کرد و بار دیگر برخواسته و پیشنهاد خود پای فشرد، پیداست که امیر لشکر جنوب (محمود آیرم)،با نظر وی موافقت ننموده، از تعقیب سربازان غائب جلوگیری کرده است.هر چند احمد اخگر (30)نیز همچنان تصریح میکند که تعقیب نکردن این دسته از سربازان موجب بروز اشکال در عمل سربازگیری در سال آینده خواهد شد:
مقام عالی ریاست کل نظام اجباری دامت شوکته موافق تلگراف واصله از بندگان حضرت اجل امیر محترم لشکر جنوب از طرف بندگان اعلیحضرت اقدس شهریاری ارواحنا فداه امر مقرر گردیده که غائبین شهر اصفهان تعقیب نشوند. چنانچه در راپورت نمره 1145به عرض رسانیده هفده نفر از کلیه مشمولان جلب سربازخانه شدهاند.البته امر مبارک قطعاً به موقع اجرا گذاشته میشود.اگر اجازه فرمایند ممکن است تکتک [آنان را]تعقیب کرد و باطناً فشار وارد نیاورد که هم سر و صدایی بلند نشود و هم سال آینده باعث خرابی کار نشود.منوط به امر مبارک است.نمره 1149 رئیس نظام اجباری جنوب اخگر.
در همین اوان که وقایع مختلفی در اصفهان، شیراز و مناطق تحت نفوذ و فرماندهی لشکر جنوب در حال رخ دادن بود، قم نیز شاهد مذاکرات و جلسات متعددی بود که پیوسته میان نمایندگان دولت و رهبران، علما و روحانیون مخالف با نظام اجباری انجام میگرفت.این مذاکرات پس از چندی رو به یک نقطه مورد توافق نهاد و تا اندازهای میان مذاکرهکنندگان موافقتهایی به دست آمد که با انتشار خبر آن در دیگر شهرها به ویژه در اصفهان و شیراز،اوضاع تا حدودی رو به آرامش نهاد و بازاربار دیگر به کسب و کار برگشت.آرامش نسبی که در این هنگام بر اصفهان حاکم شد در گزارشی که اخگر، رئیس اداره نظام اجباری جنوب تهیه کرده به شرح زیر انعکاس دارد:
مقام عالی ریاست معظم کل اداره نظام اجباری دامت شوکته اوضاع شهری در کمال آرامش و سکونت،بازارها با مردم مشغول کسب و کار خود ولی دو روز است در شهر انتشار دارد که تلفونی شریعتمدار از طهران به قم نموده هر مسئله نظام اجباری حل و تصفیه و اهالی اصفهان چند سال معاف شدند. این انتشار و نرسیدن اجازه جهت تعقیب غائبین باعث شده که مشمولین هم به سربازخانه حاضر نشدهاند در صورتی که با جدیت بنده متدرجاً محاسن نظام اجباری در اذهان عامه جای گیرد تعقیب یا عدم تعقیب چندان تأثیر و تغییر مهمینخواهد داشت. منوط به امر مبارک است. نمره 1157 رئیس اداره نظام اجباری جنوب اخگر. برخلاف این آرامش نسبی که بیشتر به آتش زیر خاکستر میماند در روستای دهکرد حادثهای رخ داد که میتوان آن را در جریان سربازگیری و اجرای نظام اجباری رخدادی مؤثر به شمار آورد؛ به طوری که نواحی تحت فرماندهی لشکر جنوب را تحتالشعاع قرار داد. روستای دهکرد (شهرکرد کنونی) فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال در غرب ایران مرکزی و از بخشهای شهرستان اصفهان به شمار میرفت. به همین سبب انجام امور مربوط به سربازگیری در آنجا هم با اداره نظام اجباری چهارمحال و بختیاری بود. از این رو در آن روستا اداره مزبور اعلانیههایی در اجرای نظام اجباری توزیع کرد و از مشمولان خواست که خود را برای اعزام به خدمت سربازی معرفی کنند. این اقدام اعتراض مردم را برانگیخت و عده زیادی از اهالی دهکرد در حکومتنشین چهارمحال ازدحام کرده، در پی آن دکانها را هم بستند. سپس به منزل آقا جلال دهکردی ریختند و اثاث خانه او را به غارت بردند. آقا جلال دهکردی از جمله افراد مطرح و با نفوذ محلی بود که با نظام اجباری موافقت نموده از اجرای آن و اعزام جوانان روستائیان و کشاورزان برای خدمت سربازگیری حمایت میکرد. از این رو جمعیت معترض به وی حملهور شده او را مضروب کردند و کشتند. سپس جنازه وی را روی تختهای گذشته، کوچهها را گردانیدند. این رخداد همه ارکان نظامیو کشوری را که حفظ امنیت منطقه را بر عهده داشتند، درگیر ساخت و ضمن انجام اقدامات اولیه با ارسال و تهیه گزارشها و تلگرافهای متعددی منتظردستور مرکز ماندند.آیرم، فرمانده لشکر جنوب، در تلگرافی که در 20 دی 1306، خطاب به کفیل ارکان حرب کل قشون مخابره کرد، ضمن اشاره مختصر به ماجرا نوشت:«...علیهذا متمنی است تعیین فرمایید که آیا بایستی از طرف لشکر دستورات لازمه داده شود یا اینکه از طرف ارکان حرب محترم کل قشون دستورات مستقیم به ساخلوی آنجا صادر خواهد شد. ضمناً هم دستور صریح فرمایید که در آتیه در این گونه موارد چه اقدامیوصول دستورات از مرکز باشند.» از سوی دیگر مدعیالعموم بدایت و پلیس تأمینات هم به سمت دهکرد روانه شدند تا چگونگی وقوع قتل را بررسی کنند. خدایار (31) ضمن اعلام این خبر یادآور شد که نتیجه تحقیقات و کشفیات و همچنین اسامیمحرکین اصلی و علت وقوع این قتل به تهران اعلام خواهد شد.(32)عدول موقتی از اجرای قانون نظام اجباری در دهکرد میتوانست به عنوان پسامد طبیعی قتل آقا جلال دهکردی، از خشم جماعت معترض و اهالی دهکرد که در برابر اجرای آن ایستاده بودند، بکاهد و اوضاع ناآرام و شورشزای روستا را به آرامش بکشاند و امواج مخالف را برای مدتی بخواباند. اما نه تنها سرلشکر خدایارخان چنین تصمیمینگرفت و به هیچ قیمتی نخواست اجرای قانون مزبور به تعویق بیفتد، بکاهد و اوضاع ناآرام و شورشزای روستا را به آرامش بکشاند و امواج مخالف را برای مدتی بخواباند.اما نه تنها سرلشکر خدایارخان چنین تصمیمینگرفت و به هیچ قیمتی نخواست اجرای قانون مزبور به تعویق بیفتد، بلکه در تلگرامیتأکید ورزید که «این پیشآمد تعقیب اجرای قانون را بیشتر ایجاب مینماید.»او در ادامه همین تلگرام خطاب به ریاست کل ارکان حرب کل قشون افزود:«...فعلاً عده مأمورین سه نفر صاحب منصب و نه نفر نظامیاست. قطعاً حکومت آنجا کاملاً از جهات این پیش آمد مطلع و مستقیماً به عرض رسانیده است.با استحضار به اوضاع و احوال آنجا دستوری لازم باشد خواهید فرمود و به دو حوزه دیگر هم که یکی در پوده مرکز سمیرم ویکی در(قمپایه)مرکز کوهپایه میباشند دستورات داده شد که مراقب باشند نظیر این واقعه رخ ندهد.»(33)امیر لشکر خدایارخان در تلگرام دیگری پیشنهادهای دیگری را هم ارائه داد که بیشتر بر ادامه عملیات مربوط به سربازگیری در دهکرد دلالت دارد.شاید در اینجا لازم و بهتر باشد که عین پیشنهاد او از روی تلگراف نامهاش که در 23 دی ماه 1306به ارکان حرب کل قشون مخابره کرده نقل گردد:
اداره محترم ارکان حرب کل قشون با دقت و مطالعه کامل در اطراف این قضیه به عمل آورده یگانه عامل قوی در پیشرفت مقصود قبول پیبشنهاد ذیل را میداند، قدغن فرمایید همین که مأمور حوزه کاشان عده نفرات حاضره خود را تشخیص داده به مرکز اطلاع داده فرمانده محترم تیپ به عده نفرات ملبوس و لوازمات زندگانی فوراً روانه دارد که در شهر عده حاضر را یک چندی مشغول به تعلیم و ملبس به لباس نظامیسازد.این عمل چشمهای اهالی را به اوضاع آشنا ساخته رفع وحشت نموده ایجاد شوق میکند.بعد از تکمیل وحاضر نمودن تمام مشمولین البته یک مرتبه به مرکز بیاورند.عقیده دارم در نتیجه پیش از آنچه منظور نظرات در قسمت اول بر ده نفرات (زایده)حاصل میگردد.چنانچه لازم باشد داوطلب را پیشنهاد خواهد کرد و در قسمت ثانی محسنات کثیری در بر دارد که حضوراً باید عرض شود و این عمل لازم است بعداً برای قزوین عراق سمنان دامغان و آنهایی که عنوان شهریت دارد دستور داده شود.رئیس [اداره]نظام اجباری، امیر لشکر خدایار.
اراک (عراق)و کاشان
قانون نظام اجباری در اراک، پیش از اصفهان و شیراز به اجرا در آمد که با مخالفت سخت و شدید مردم و شدت عمل مأموران دولتی در برابر آنها همراه بود.طوری که برخی از نویسندهها از آن با عنوان «انقلاب عظیمی»یاد کرده، نوشتهاند که در هنگامه اجرای این قانون در اراک در حدود پانزده شانزده هزار کشاورز و غیر کشاورز در خیابانها و کوچههای شهر جاری و نسبت بدان معترض شدند.لیکن آقاولی (رئیس اداره نظام اجباری) به کمک قوای نظامیو زور و تیر و ضرب و شتم، مردم را مرعوب ساخته، سرانجام قانون را به اجرا در آورد.(34) با این وجود، اسناد و گزارشهای مربوط به اجرای قانون نظام اجباری در عراق (اراک کنونی)و کاشان، با شکایتنامههای اهالی آن نواحی نسبت به رفتار مأموران سربازگیری آغاز میشود. گاه این آزارها و اذیتها از امور مالی و مادی هم فراتر رفته، مأموران نسبت به اهالی بیحرمتی و چه بسا تعدیات دیگری بر آنان روا میداشتند.در همین باره مهدی حسینی از اهالی عراق در شکایتنامهای که خطاب به رضاشاه پهلوی نوشته است به صورت گذرا از این نوع آزارهای مأموران اظهار تظلم نموده است.شکایتنامه وی اگر چه فاقد تاریخ معینی است اما با توجه به تلگرافها و گزارشهایی که آن موضوع را پیگیری کردهاند میتوان احتمال داد که وی در اوایل سال 1306ش تظلمنامه را به دربار پهلوی فرستاده است:
ساحت اقدس بندگان اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملکه کثرت فشار و تضییقات حقیر را جسور نموده است که مستقیماً عرایض خود را به ساحت رفیع شاهنشاهی عرضه بدارم.سوابق خانوادگی و شخصی حقیر محتاج به عرض نیست و شاید شخص بنده خانوادهام در پیشگاه اعلیحضرت همایونی کاملاً معروف باشند.تعدیاتی که اخیراً مأمورین نظام اجباری به اهالی عراق نمودند و آنها را وادار به شکایت ...نموده و متعاقب به اعزام مفتش خصوصی گردید...چهار ماه است انواع تضییقات و توهینات نسبت به بنده میشود.نائب اول مهنا که فعلاً کفیل حوزه عراق است در تمام مجالس، محافل و به اقسام متعدده وسایل توهین بنده و اذیت کسان بنده را فراهم میکند. تعدی مالی و ایذاء مادی را قابل عرض به ساحت ارفع شهریاری نمیدانستم ولی توهینات معنوی را ناچارم به عرض برسانم و استدعا کنم که اگر شکایت از مأمورین نظام اجباری موجب سخت شدن شخص اعلیحضرت شاهنشاهی است و توبه بنده در پیشگاه مقدس قبول نمیشود خود اعلیحضرت شهریاری هر مجازات از تبعید و غیره تعیین میفرمایید به وسیله وزارت دربار به بنده اعلام فرمایید با نهایت میل اوامر مطاعه را قبول میکنم.وگرنه یک نفر سید بیگناه را راضی نشوید مأمورین نظام اجباری نابود و محو کنند.در خاتمه عرض میکنم که اگر وسیله دیگری برای رفع ظلم داشتم هرگز به ساحت ارفع شهریاری جسارت نمیکردم.ولی تنها راه احقاق خودم را تظلم به خاکپای مبارک دانسته استدعا میکنم یک توجه سریعی بفرمائید.مهدی الحسینی.
اما این نوع نامهنگاری که نویسنده خود نیز در نوشتهاش بدان اشاره نموده، نشان از عمق تعدیات و ستمهایی است که مأموران نظام اجباری در اراک و کاشان روا داشته اورا وادار به این ساخته است که موضوع شکایتش را که به نوعی از طرف اهالی اراک هم بوده است با بالاترین مسئول مملکت، یعنی رضاشاه، در میان بگذارد تا بلکه مردم شهر از آزارها و اذیتهای موجود در شهر رهایی یابند.به دنبال این شکایتها، تعدیات مأموران نظام اجباری در آن دو شهر مورد پیگیری قرار گرفت.دفتر مخصوص شاه، وزارت جنگ، ارکان حرب کل قشون کشور و وزارت داخله مأموریت یافتند که از طریق ادارهها و واحدهای تابعه چگونگی آزارها و اذیتهای معمول را بررسی و نتیجه تحقیقات را به وزیر جنگ گزارش کنند.در این میان سرتیپ محمد شاهبختی (35)بر این باور است که این شکایتها به تحریک حکومت عراق (اراک)انجام میگرفته است.(36) او تصریح مینماید که آیا نوع زورگوییها در آن نواحی از سوی مأموران نظام اجباری اعمال میگردد یا نه؟ به عبارتی دیگر خواسته است موضوع شکایتها و اعتراضها را بیاساس و غیر واقع جلوه دهد که اهالی اراک به تحریک حاکم خود بدون اینکه از سوی مأموران نظام اجباری در معرض آزار و اذیت قرار گیرند، از آنها شاکی هستند و دست به اعتراض و انتشار آن میزنند. لیکن رئیس دفتر مخصوص شاه در نامهای خطاب به رئیس ارکان حرب کل قشون کشور ضمن اشاره به شکایت اهالی اراک از آزارها و اذیتهای مأموران نظام اجباری، به ویژه شکایتی که مهدی حسینی از تعدیات نائب اول مهنا ارائه داده بر نادرستی ادعای او اشعار دارد:«... مدتی است ورثه مرحوم حاج آقا محسن در عراق از تعدیات نایب اول مهنا شکایت دارند و عده[ای] هم از اهالی اساساً از مأمورین نظام اجباری شاکی هستند.متعاقب این شکایات از یک منبع رسمیراپرت محرمانه رسید که حاکم عراق مردم را بر ضد مأمورین نظام اجباری تحریک میکند.دفتر مخصوص شاهنشاهی موضوع را تعقیب [کرد]و به وسیله مطمئنی در صدد تفتیش برآمد. معلوم شد تحریک حکومت بیاساس است و شکایت ورثه حاجی آقا محسن از نایب اول مهنا نیز شاید فرع تندرویهای نایب اول مزبور [باشد]و چیزی که ضمناً جالب نظر است مأخوذ میهمانی است که میگویند مأمورین نظام اجباری از مردم کردهاند.حسبالمقرر جنابعالی هم در اطراف امر دو سه فقره تحقیقات دقیقه فرموده مراتب را به عرض خاکپای مبارک برسانید.»(37)دفتر مخصوص شاه هم شکایتنامه مهدی حسینی را به ارکان کل فرستاد.این شکایتنامه در نهایت به دست فرجالله آقاولی (رئیس اداره نظام اجباری مرکزی)رسید که وی نیز پس از انجام تحقیقاتی، حدود 4 ماه بعد، تلگرامیبه کفیل ارکان کل قشون مخابره و از او تقاضا کرد که شاه را ازمحتوای گزارش تهیه شده آگاه سازد.نتیجه تحقیقات آقاولی به شرح زیر است:...پانزده الی بیست روز قبل آقا عبدالله برادر زاده [مهدی حسینی]عراقی از طهران آمده و پس از ورود مشارالیه مذاکره میشود که هیات علمیه تشکیل و علما با هم متحد باشند.دعوتی از تمام آخوندهای درجه اول مینمایند.پس از اینکه دو دفعه جلسه منعقد میشود حاجی میرزا محمد علی خان مجتهد با نظریه آنها مخالفت کرده از شهر خارج و به دهات خارج میرود.حکومت [اراک] کاملاً با آنها مربوط بوده و مخصوصاً بر اثر تحقیقاتی که نموده است عموماً منزل آقا مهدی، آقا سید احمد و آقا عبدالله بوده است.جلسه تا روز جمعه گذشته ادامه داشته.روز جمعه گذشته در منزل سید احمد که مرتباً جمعهها روضه است و جماعتی جمع بودهاند در اطراف دیانت مقامات عالیه مذاکره میشود.سید محمد هزاره[ای]رد کرده و مخصوصاً با ارائه سندی که میرود از منزل خود میآورد با اظهارات آنها مخالفت میکند.در این بین حکومت آنجا ورود کرده است. قبل از ظهر آقا سید محمد و چند نفر دیگر خبر به رئیس حوزه [نظام اجباری]و دیوسالار معاون حکومت میدهند که جلوگیری نمایند.همین که حضرات میفهمند رئیس حوزه مطلع شده است یکی دو نفر به خارج میروند و بالاخره نتیجه تحقیقات این است که حضور حکومت مذاکره ننموده وقتی او ورود کرده است مذاکرات قطع شده است. ولی مربوط بودن او با این اشخاص هیچ محل تردید نیست. حتی دیوسالار کفیل حکومت که جدیداً آمده است او را متذکر شده که این روابط خوب نیست. منافع دولت را حفظ کنید.بر اثر این مذاکره از وزارت داخله تلگراف رسیده است که امور حکومتی را به رئیس تلگراف تفویض و حرکت نماید.رئیس نظمیه حتی مذاکره منزل سید احمد را هم تکذیب میکند و از جریان بیاطلاع است.فشار وزارت داخله به دیوسالار در این موقع که مجلس [سربازگیری]باید تشکیل شود و با اینکه در این چند روز خدمت کرده است، وهن به حیثیت دولت دارد و معلوم است که بر اثر تحریک حکومت سابق است توجهی فرمایند امورات معوقه نماند. این دو روز تمام طبقات آمده و با همه مذاکراتی که مقتضی بوده است نموده مجلس سربازگیری هم 15 آبان تشکیل [خواهد شد...](38)اگر چه رئیس دفتر شاه به این نکته تصریح دارد که حاکم اراک در شکایت اهالی از مأموران نظام اجباری دخالت نداشته است، اما چند روز مانده به افتتاح مجلس سربازگیری که 15 آبان ماه همان سال برگزار میشد، حاکم آن ناحیه معزول گردید.در چنین وضعیتی امور مربوط به نظام اجباری در اراک هم به تعویق افتاد و کارها معطل ماند. دیوسالار(کفیل سابق شهر)از عهده انجام امور بر نیامد.چه، به نوشته آقاولی از زمان ورود به اراک بیش از یک هفته نمیگذرد که چندان که باید بر اوضاع شهر مسلط و آگاه نیست.(39) در این میان عدهای از اهالی که دارای جایگاهی بودهاند، تلاش کردند فرزندان خود را که مشمول قانون نظام اجباری میشدند به واسطه افرادی که در تهران میشناختند از اعزام آنان به خدمت نظام وظیفه معاف کنند.این نوع تبعیضها و اجحافها در حق اهالی و بدون توجه به تأثیرات بعدی آن در میان مردم اجرای قانون نظام اجباری را با مشکلاتی درگیر ساخت.از جمله این تبعیضها که نوعی نگاه غرضآلود و تحقیرآمیز را میان مردم عادی تزریق میکرد و گاه نیروی ایستادگی و مقاومت آنان را در مقابل برخی خواستهها پدید میآورد و موجب میشد که ضمن نقد قوانین و طرح سؤالاتی از قانونگذار،از پذیرش دستورات حکومتی سربپیچند و در تقویت روحیه استقامت جامعه اثرگذار باشد.گزارشی است که این نوع تبعیض و مقاومت را به نقد و شرح میکشد.این گزارش توسط رئیس نظمیه وقت اراک در 14 آبان 1306 تهیه شده که به اداره کل تشکیلات نظمیه مملکتی نوشته است:
بعدالعنوان محترماً معروض میدارد چند روز قبل اطلاع حاصل شد که آقا علی اکبر و آقا عباس نامان مشمولین هذهالسنه پسران حاج میرزا محمود و حاج آقا ابراهیم (اولادان مرحوم حاج آقا محسن)با اتومبیل شخصی حاج میرزا محمود به طرف قم یا طهران مسافرت نمودهاند.در نتیجه تحقیقات که اولیا مسافرین آنها را فرستادهاند به طهران برای اینکه به وسیله عراقی نماینده عراق شاید بتوانند معاف گردند (گویا عریضه[ای]نیز از طرف حاج میرزا محمود به خاکپای مبارک اعلیحضرت اقدس شهریاری ارواحنا فداه راجع به همین موضوع عرض شده و حامل عریضه خود دو نفر مسافرین مزبور بودهاند).ضمناً نیز در افواه مذاکره بود و شنیده میشدکه پسرهای حاج میرزا محمود و حاج آقا ابراهیم که رفتهاند به طهران، آنها را معاف داشتهاند تا درتاریخ شب 14 ماه جاری که اسدالله نام یک نفر از اعضای اداره مالیه عراق بیان میداشت که مبلغی به [ناخوانا]مالیات حاج سید احمد باقی بود که ایشان در پرداخت آن مسامحه میکردند و در نتیجه منجر به توقیف انبار غله ایشان از طرف مالیه شده و من از طرف رئیس مالیه مأمور شدم که با حاج سید احمد ملاقات کرده قراری در پرداخت مالیات ایشان بدهم و با ایشان صحبت مینمودیم که دولت از مالیات خود صرفنظر نمیکنند و قوانین موضوعه تبعیض ندارد و نمیشود تبعیض کرد. ایشان با نهایت تأثر جواب گفت آقای آقا سید اسدالله چه میگویید و چطور تبعیض نمیشود و حال آنکه علانیه میبینم اولاد آن حاج میرزا محمود و حاج آقا ابراهیم بدون مجوزمعاف شدهاند.راپورتاً عرض شد محل مهروامضای رئیس نظمیه عراق.(40)
از دیگراعتراضاتی که در امر سربازگیری وجود داشت و گزارش آن در اسناد آمده است، مربوط به فراخوانی متولدین 1284ش در شهر کاشان است.
مقام محترم کفالت ارکان حرب کل قشون محترمان خاطر مبارک را مستحضر میدارد مدعیالعموم کاشان به عنوان اینکه سنه ماضیه پارهای بیترتیبیها در اجرای قانون سربازگیری شده و غیر از مشمولین 1285[ش]به خدمت جلب شدند شرحی کتباً به رئیس حوزه آنجا نوشته و اعتراضات شدید نموده و مجازات صاحبمنصبان و مأمورین سنه ماضیه را خواستار شده و رسیدگی و تجدیدنظر در معافیهای سنه ماضیه را هم بر خلاف قانون دانسته، مینویسد چنانچه رسیدگی به این امر شود مرتکب را برای محاکمه و مجازات تعقیب خواهم نمود و بالاخره در حضور در مجلس استنکاف نموده و نوشته است تا تکلیف بیترتیبهای سنه ماضیه معین نشود حضور به هم نخواهد رسانید.تصدیق میفرمایید این گونه طرفیتها از یک نفر مأمور رسمیدولت در موقع عمل و اجرای قانون چه لطمه بزرگی به پیشرفت امور نظام اجباری خواهد زد. اینجانب تصور نمینمایم حرف از نقطه نظر وکیل عمومیو انجام وظیفه مبادرت به این اقدام کرده باشد. شاید در بطن محرکین بوده و بنا به تحریک بوده باشد متمنی است به وزارت جلبیه عدلیه تذکر داده شود به طور کلی به مأمورین خود تذکر دهند.از این گونه عملیات و تظاهرات اجتناب نمایند و مخصوصاً این شخص را احضار نمایند. زیرا که با این ترتیب و این پیشآمد امور نظام اجباری در کاشان با بودن این شخص پیشرفت نخواهد کرد و ممکن است پارهای صداها بلند شده اشکالاتی تولید نماید که در آتیه اسباب زحمت کلی فراهم شود.رئیس اداره نظام اجباری.
بر اساس گزارشها و اسنادی که در این باره وجود دارد از آن پس اختلافات اعضای این مجلس به حدی رسید که دیگر مدعیالعموم از حضور در جلسات آن خودداری کرد و حاضر نشد در جریان سربازگیری بیش از آن دست داشته باشد.وی آشکارا با قانون نظام اجباری مخالفت نمود و در میان مردم بر ضد آن سخن میگفت.منطقه را به خود معطوف ساخت که اینگونه تحرکات بر عملکرد گروه سربازگیر لطمه وارد کرده، از این رو کفیل ارکان حرب کل قشون کشور، پس از دریافت شرحی از فعالیتها و اقدامات وی مبنی بر اینکه پیش از بروز هر گونه رخدادی باید اقدامات بایسته صورت گیرد، در تلگرامیبا قید «محرمانه و فوری»از وزارت عدلیه خواست مدعیالعموم کاشان را معزول و به جای او فرد دیگری را به مجلس سربازگیری آن حوزه منصوب و معرفی کند:
وزارت جلیله عدلیه چون مدعیالعموم کاشان علناً با اجرای قانون نظام اجباری مخالفت و با یک رشته اظهارات تحریکآمیز از حضور در مجلس سربازگیری امتناع نموده است علیهذا متمنی است قدغن فرمایید فوراً در احضار مشارالیه و بعضی مدعیالعموم دیگری برای کاشان اقدام و مخصوصاً در موقع انتخابات و اعزام مأمورین به ولایات دستورات لازمه صادر فرمائید که در محل مأموریت مصالح مملکت را در نظر داشته و موافق سیاست و مشی دولت رفتار نمایند. از طرف وزیر جنگ کفیل ارکان حرب کل قشون.(41)
آنچه شگفتآور است اینکه در میان اسناد موجود گزارشی یا حکمیدال بر پاسخی از سوی وزارت عدلیه بر این خواسته وزارت جنگ باشد وجود ندارد و اساساً دانسته نیست که وزیر عدلیه وقت موضوع اعتراض مدعیالعموم و مخالفت وی با قانون نظام اجباری را چگونه و با کدام استدلالی پی گرفت.اما در این میان سندی در دست است که حسین سمیعی (وزیر داخله)خطاب به وزیر جنگ نوشته و به او اطلاع داده است که در پی بروز مسائلی در مجلس سربازگیری کاشان حکومت آن شهر تغییر یافته حاکم جدیدی به سوی آنجا روانه شده است:
وزارت جلیله جنگ مرقومه نمره (3240)شعبه مرموزات ارکان حرب راجع به وضعیات مجلس سربازگیری کاشان و اختلافاتی که فیمابین مدعیالعموم و سایر اعضای مجلس ایجاد گردیده است زیب وصول بخشید.با تغییر حکومت و تعلیماتی که به حکمران جدید داده شده است این مشکلات و اختلافات کاملاً مرتفع و امر سربازگیری تسریع خواهد گردید. «حسین سمیعی» (42)
غرب (همدان)
محدوده جغرافیایی همدان و کرمانشاه از جمله نقاطی بوده که در همین اوان گزارشهایی از چگونگی اجرای قانون نظام اجباری در آن مناطق تهیه شده است. اغلب این گزارشها حاکی از تعدیات و تبعیضات و زورگوییهایی است که مأموران دولتی در حق اهالی آن حوالی روا میداشتهاند. دریافت وجوه از خانوادهها برای به تأخیر انداختن یا جلوگیری از اعزام فرزندی منسوب بدان خانواده، که مشمول قانون مزبور بوده، شایعترین نمونه این گونه تعدیات است که به تعداد قابل توجهی درباره آن اخباری انعکاس یافته است. نخستین آنها گزارشی است که در تاریخ 7 اردیبهشت 1306 بر ایجاد مزاحمت مأموران نظام اجباری بر اهالی اسدآباد، واقع در نزدیکی همدان، دلالت میکند. این مأموران با همکاری و حمایت حکومت و امام جمعه اسدآباد مبالغی از مردم میگرفتند و مشمولان را از خدمت سربازی معاف میکردند. طبیعی است در این صورت تنها آن دسته از خانوادههایی میتوانستند جوان خود را از آن قانون معاف دارند که توان پرداخت مبلغ درخواستی را داشتند. بنابراین خانوادههای فرودست که معمولاً بیشترینه اهالی را در بر میگرفت و به علت ضیق معیشت و عدم تمکن مالی اغلب متکی به همین نیروی جوان خود بودهاند نمیتوانستند به این خواستههای مأموران پاسخ مثبت بدهند. چنین خانوادهها ـ که باید پیش از دیگران از حمایت دولت برخوردار میشدند ـ بیش از دیگران در معرض خطر و زیان اجتماعی قرار گرفته نیروی کار و منبع درآمدشان را به طور نامساوی در اختیار دولت قرار میدادند. احتمالاً بر اثر کثرت شکایات و آشکار بودن اجحاف و تعدی، فرمانده لشکر غرب و رئیس اداره نظام اجباری آن مناطق از سوی ارکان حرب کل قشون مأمور شد که افرادی را به محل اعزام داشته، هر چه سریعتر از ادامه این نوع بیعدالتیها در امر سربازگیری جلوگیری به عمل آورد. (43)
ناحیه 6 شمال
دیگر اقداماتی که در اجرای قانون نظام اجباری درخور توجه است، پیشنهاد رئیس اداره نظام اجباری رشت (گیلان)است که پیش از آغاز به کار مجلس سربازگیری و جذب و اعزام مشمولان آن قانون تصمیم گرفت که آن عده از اهالی رشت را که در برابر اقدامات دولتی مخالفت و مقامتی از خود نشان دهند، از شهر اخراج شوند تا اداره مسئول بدون هیچگونه مزاحمتی کار خود را انجام دهد.به گزارش زیر که در تاریخ 18 آبان 1306 تهیه شده توجه کنید:
مقام محترم کفارت ارکان حرب کل قشون به موجب راپورت رئیس ناحیه 6 شمال پارهای اشخاص در رشت هستند که از دیر زمانی هر روز به عنوانی مردم سادهلوح را برای پیشرفت اغراض و منافع شخصی محرک شده جار و جنجالی برپا نموده اسباب زحمت برای دولت شدند.اینک هم در این موقع که نظام اجباری میرود شروع به کار کند برای پیشرفت منظور دیرینه خود وسیله خوبی دانسته و از حالا شروع به فراهم نمودن مقدمات امر نمودند.برای جلوگیری از تظاهرات خروج اشخاص ذیل را در موقع شروع ماجرای قانون نظام اجباری لازم میداند.1.شیخ باقر رسولی 2.شیخ علی فومنی 3.آقا سید عبدالوهاب 4.شیخ ابوالقاسم خورگامی(این شخص قاضی عدلیه است ممکن است از طرف وزارت عدلیه احضار شود.)5.شیخ محمدوحید (برادر شیخ ابوالقاسم قاضی عدلیه)6.داورزاده مستأجر لشت نشاء امینالدوله که از تجار و ملاکین رشت است7.معدل نماینده بلدیه رشت 8.حاج سید محمود مجتهدزاده اگر چه جزو موافقین دولت راپورت میدهد معهذا معتقد است در این موقع در رشت نباشد اصلح است.علیهذا عقیده اینجانب این است نظر به اینکه فرمانده مستقل شمال رشت نیستند اقدام و تعقیب قضیه موکول به مراجعت ایشان شود.رئیس اداره نظام اجباری امضاء سرتیپ.(44)
به درستی دانسته نیست که ارکان حرب کل قشون چه پاسخی به این پیشنهاد رشت داده است؟ گزارشی که در حدود یک ماه بعد از ارائه این پیشنهاد در 19 آذر 1306به دفتر آقاولی (رئیس اداره کل نظام اجباری)رسیده دلالت بر این دارد که وی نه تنها در اخراج آن افراد از رشت توفیقی به دست نیاورد، بلکه توان جلوگیری از مخالفتها و اعتراضهای مردم در مقابل عملیات مجلس سربازگیری و اجرای قانون نظام اجباری را نداشته است.ارسال گزارش او 4 روز با افتتاح مجلس سربازگیری در رشت فاصله دارد (45)که به فاصله همین چند روز، مردم در مخالفت با آن عکسالعمل نشان داده بودند، به طوری که در شهر حکومت نظامیبرقرار گردید:
مقام محترم ریاست کل اداره نظام اجباری دامت شوکته درتعقیب راپورت نمره 211 محترماً به عرض عالی میرساند امروز در حالتی که مجلس نظام اجباری مشغول انجام وظیفه بود راپورت نظمیه رسید.جماعت کثیری قریب ده هزار نفر زن به بازار ریخته و تمام شهر تعطیل در طرف حکومت امر شد قوه به نظمیه و شهر موقتاً نظامیشود ولی در همین حال مجلس مشغول انجام وظی